نگاهي به مكاشفهc

فصل د ّوم: هفت نامة خداوند قیام کرده

« »

نامة ا ّول
مح ّبت نخستین خود را به یاد آور

پرداختن به جزئیات هفت نامه چندان ضروري نیست. چون دربارة این هفت نامه به اندازة كافي بحث شده و اغلب ایمانداران با جزئیات مربوط به آنها كما بیش آشنا هستند. باید تو ّجه كرد كه پیغام ابتدا به فرشتة كلیسا داده ميشود و او این پیغام را به جمع كلیسا منتقل ميكند. سپس نكات مثبت مورد ستایش قرار ميگیرند و چیزهاي منفي مورد نكوهش واقع ميشوند و ... در پایان هر نامه به كلیسا، براي كساني كه غالب ميشوند وعدههاي خاصي منظور شده است.

مخاطبین، تنها اعضاي این هفت كلیساي محلي نیستند بلكه همة ایمانداران هفت دورة عهد جدید.

تاریخدانان كلیسا مطالب جامعي دربارة این هفت دوره نوشتهاند، كه از معروفترین آنها ميتوان از دكتر"كلارنس لاركین"نام برد. او در صفحات ۱30 - ۱3۲ كتاب به تقسیم بندي زماني هفت دوره ميپردازد. مرد خدا ویلیام برانهام در موعظات خود دربارة هفت دورة كلیسا از تقسیم بندي كلارنس لاركین استفاده كرده است. ما

نیز از همان تقسیم بندي استفاده ميكنیم.

نامههاي هفتگانه جنبة نب ّوتي و نمادین دارند و داراي اهم ّیت خاصي براي تاریخ نجات ميباشند. این خداوند قیام كرده است كه همواره سخن ميگوید و عمل ميكند و خویشتن را در هر كدام از نامهها با شكل و عنوان متفاوتي نمایان ميكند. هر كدام از این عناوین رابطة خاصي با كلیسا پیدا ميكنند. كلیسا باید بداند چه كسي او را مخاطب ساخته است تا از سخنان او پیروي كند. وعدههایي كه به پیروزمندان داده ميشود نیز در هر دورهاي متفاوت است. در زمان بازگشت خداوند، عادلان همة دورههاي كلیسا كه به كمال رسیدهاند در قیامت ا ّول شركت كرده و با هم دیگر وارث وعدهها خواهند

شد.

ما در نامة نخست چنین ميخوانیم: «به فرشتة كلیساي در افسس بنویس كه این را ميگوید او كه هفت ستاره را به دست ( راست ) خود دارد و در میان هفت چراغدان طلا ميخرامد. ميدانم اعمال تو را و مشقّت و صبر تو را و این كه متح ّمل اشرار نميتواني شد و آناني را كه خود را رسول ميخوانند و نیستند آزمودي و ایشان را دروغگو یافتي؛ و صبر داري و به خاطر اسم من تح ّمل كردي و خسته نگشتي. لكن بحثي بر تو دارم كه مح ّبت نخستین خود را ترك كردهاي. پس به خاطر آر كه از كجا افتادهاي و توبه كن و اعمال نخست را به عمل آور والاّ به زودي نزد تو ميآیم و چراغدانت را از مكانش نقل ميكنم اگر توبه نكني. لكن این را داري كه اعمال نقولاویان را دشمن داري، چنان كه من نیز از آنها نفرت دارم.» ( مكاشفه ۲ : ۱ - ۶ ) در این آیات از خدمات در ملكوت خدا، مشقّت ایمانداران و صبر آنها صحبت ميشود. طبقشهادتاینبخشازكلام،آنهاعملههايشریرومتقلّبراآزمودندوسپسردكردند.اینافرادكهاّدعايرسالت داشتند، تو ّسط ایمانداران دورة ا ّول سنجیده شدند و بدین ترتیب فریب آنها آشكار گردید. زیرا نقطة اتّكاي این ایمانداران كلام خدا بود. پولس در اعمال ۲0 : ۲8 - 3۲ و جاهاي دیگر از تلاش این عملههاي شریر كه در صدد نفوذ به كلیساها بودند اخبار كرده بود. او گفته بود كه این افراد مانند گرگهاي درنده به جان گلّه افتاده و حقیقت را وارونه جلوه خواهند

كرد تا شاگردان را به پیروي از خود وا دارند. پولس در این رابطه مشایخ كلیسا را به هوشیاري فرا خوانده است.

در آن زمان ایمانداران، آموزه و روش رسولان واقعي كلیساي ا ّول ّیه را به یاد داشتند. و خاطرة رسولان هنوز در میان آنها زنده بود. آنها یك چیز ميدانستند و آن این بود كه كساني كه طبق آموزه، روش و س ّنت رسولان رفتار نميكردند، افراديمتقلّبمحسوبميشدندواّدعايآنهابياساسبود.حتّيدرمیانایمانداراندورةاّولعّدهايپیداشدندكهاز حقیقت منحرف شده و بدعتهاي تازهاي را بنیان نهادند. با این وجود لازم است اصل ایمان مسیحي را در آموزه، روش و سنّتمسیحّیتاّولّیه(همچنانكهدركتابمقّدسآمده است.)جستوجوكرد.كلیساي دورةاّول،تنهاالگوومعیار معتبر براي ایمانداران راستین همة دورهها است. در آیات بعدي، صبر و وفاداري ایمانداران به خاطر اسم خداوند ستوده

ميشود. ولي در ادامه ایراداتي نیز مطرح ميگردد، زیرا آنها دیگر مح ّبت و اشتیاق ا ّول ّیة خود را نداشتند. خداوند آنها را به تو ّجه و بازگشت به اعمال ا ّول ّیة خود فرا ميخواند. چون در غیر این صورت خود خداوند چراغدان آنها را از میان كلیسا بر ميدارد. زیرا اگر چراغي نور افشاني نكند به چه دردي ميخورد؟ تنها خاطرهاي از نور باقي ميماند و آیینها و پرستشهاي كلیسا، بيروح ميشوند. ولي باز خداوند آنها را به خاطر بیزاري از اعمال نقولاویان ميستاید. نقولاویان كساني بودند كه بین به اصطلاح برادرا ِن در خدمت و اعضاي كلیسا تمایز قائل ميشدند. این دیدگاه از نظر خداوند ناپسند و منفور بود. ( نقولاویان یعني: كساني كه بر مردم قالباند. ) [ این افراد سایر اعضاي كلیسا را اعضاي عادي ميدانستند و براي خود امتیازات خاصي را قائل بودند. امروزه نیز بسیاري از خادمان كلیسا با الگو قرار دادن خدمت یوشع به موسي، چنین نتیجهگیري ميكنند كه اعضا ميبایست خادمان خود را این چنین خدمت كنند و یا با آنها بحث

نكنند. تجلّي دیگري از حاكم شدن تف ّكر نقولاویان! - مترجم. ]

وعده به كساني كه گوش شنوا به نداي روحالقدس به كلیسا دارند چنین است: «آن كه گوش دارد بشنود كه روح به كلیساها چه ميگوید: هر كه غالب آید، به او این را خواهم بخشید كه از درخت حیاتي كه در وسط فردوس خدا است بخورد.» ( مكاشفه ۲ : 7 ) انسانهاي نخستین حقوق خود را نسبت به برخورداري از درخت حیات از دست دادند و به بیرون از باغ عدن رانده شدند. پس از تحقّق كامل فدیة آشتي، ایمانداران راستین دوباره از این حقوق برخوردار شدهاند و به درخت حیات و فردوس دسترسي دارند. ( لوقا ۲3 : 43 ) دورة كلیساي افسس از اوایل كلیسا شروع ميشود و تا

حدود ۱70 میلادي ادامه ميیابد.

نامة د ّوم تا مرگ امین باش

در نامة د ّوم، آن قیام كرده خود را چنین مع ّرفي ميكند: «و به فرشتة كلیساي در اسمیرنا بنویس كه این را ميگوید آن ا ّول و آخر كه مرده شد و زنده گشت. اعمال و تنگي و ُمفلسي تو را ميدانم، لكن دولتمند هستي و كفر آناني را كه خود را یهود ميگویند و نیستند بلكه از كنیسه شیطانند. از آن زحماتي كه خواهي كشید مترس. اینك ابلیس بعضي از شما را درزندانخواهدانداختتاتجربهكردهشویدومّدتدهروززحمتخواهیدكشید.لكنتابهمرگامینباشتاتاجحیات

را به تو دهم.» ( مكاشفه ۲ : 8 - ۱0 )

ایمانداران راستین این دوره با سختیها و دردهاي فراواني رو به رو شدند. آنها از دیدگاه انساني، تنگ دست بودند و مورد بيحرمتي قرار ميگرفتند. عاملان این وضع ّیت افرادي بودند كه خود را یهود واقعي یعني ایمانداران راستین ميخواندند. در حالي كه آنها در حقیقت كنیسه شیطان را تشكیل ميدادند. خداوند خاصان خود را این چنین تشویق ميكند: «از آن زحماتي كه خواهي كشید مترس ...» كساني دست به جفا و آزار دیگران ميزنند كه گمان ميكنند در حقیقت هستند، حال آن كه در اشتباه به سر ميبرند. فرزندان راستین پدر نه تنها براي دیگران مشكل درست نميكنند و

جفا نميرسانند بلكه این خود آنها هستند كه مورد جفا قرار ميگیرند. ( غلاّطیان 4 : ۲8 - ۲9 )

دشمن در كمین بود و كاري ميكرد كه ایمانداران به زندان بیافتند و دچار مصیبت بزرگ شوند. از نظر تاریخي ده روز"زحمت"به ده سال جفاي مسیحیان در زمان"دیوكلتین"كه از سال 300 – 3۱0 میلادي به طول انجامید، اشاره دارد. این سختترین جفایي بود كه كلیسا با آن رو به رو شده بود. به كسي كه در این شرایط دشوار دوام ميآورد وعدة تاج حیات داده شده بود. وعدة این دوره از این قرار است: «... هر كه غالب آید از موت ثاني ضرر نخواهد یافت.» ( مكاشفه ۲ : ۱۱ ) مرگ اّول زماني صورت ميگیرد كه جان بدن را ترك كند، و در مرگ دّوم یا به اصطلاح"موت ثاني"كه پس از داوري نهایي رخ ميدهد روح از جان جدا ميشود. دورة اسمیرنا تا حدود سال 3۱۲ میلادي ادامه یافت.

نامة س ّوم
هشدار نسبت به ظهور روش بلعام و نقولاويگري

در نامة س ّوم، خداوند خویشتن را به این گونه مع ّرفي ميكند: «و به فرشتة كلیسا در َپرغا ُمس بنویس این را ميگوید او كه شمشیر دو د ِم تیز را دارد. اعمال و مسكن تو را ميدانم كه تخت شیطان در آنجا است و اسم مرا محكم داري و ایمان مرا انكار ننمودي، نه هم در ا ّیامي كه انطیپا ِس شهی ِد امی ِن من در میان شما در جایي كه شیطان ساكن است كشته شد. لكن بحث كمي بر تو دارم كه در آنجا اشخاصي را داري كه متم ّسكاند به تعلیم بلعام كه بالاق را آموخت كه در راه بنياسرائیل سنگي مصادم بیندازد تا قربانیهاي بتها را بخورند و زنا كنند. و هم چنین كساني را داري كه تعلیم نقولاویان را پذیرفتهاند. پس توبه كن والاّ به زودي نزد تو ميآیم و به شمشیر زبان خود با ایشان جنگ خواهم كرد.» ( مكاشفه ۲ : ۱۲ - ۱۶) او خاصان خود را ميشناسد، اعمال آنها را ميداند و نسبت به كردار و محیط زندگي آنها آگاه است. در آن زمان شیطان تخت خود را در بخشي از مسیح ّیتي كه به ارتداد گراییده بود مستقر كرده بود. در سال 3۲5 میلادي شوراي نیق ّیه با شركت هزار و پانصد نماینده برگزار شد. در قالب این شورا، تف ّوق روحان ّیت نسبت به، به اصطلاح

اعضاي عادي مورد تأكید قرار گرفت. سخن گویان اصلي این شورا عبارت بودند از"آتاناسیوس و آریوس"

خداوند این ایراد را مطرح ميكند كه بسیاري از ایمانداران با آموزة بلعام سازش كرده و تعلیم نقولاویان را نیز پذیرفتهاند. با وجود این كه بلعام به قوم اسرائیل تعلّق نداشت، او بود كه در عهد عتیق موفّق شد اسرائیلیان را به طرف پرستش بتها بكشد و آنها را با اقوام دیگر مخلوط كند. افرادي كه به نقولاویسم گرایش داشتند، گروهي مختلط بودند. آنها نفوذ زیادي پیدا كرده بودند و به این شكل تمایزي بین دست اندركاران كلیساي ارتدادي و شنوندگان حاصل شد كه

این تمایز در این دوره آشكار گردید.

آن چه كه در دورة ا ّول فقط به عنوان اعمال نقولاویان مطرح بود در دورة س ّوم به یك آموزة محكم تبدیل شد. خداوند از این آموزه نفرت داشت. او خاصان خود را به توبه فرا ميخواند. زیرا در غیر این صورت با شمشیر دو دم یعني كلام، به جنگ كساني كه از كلام حقیقت منحرف شدهاند خواهد آمد.

وعده از این قرار است: «آن كه گوش دارد، بشنود كه روح به كلیساها چه ميگوید: و آن كه غالب آید، از َم ِّن مخفي به وي خواهم داد و سنگي سفید به او خواهم بخشید كه بر آن سنگ اسمي جدید مرقوم است كه احدي آن را نميداند جز آن كه آن را یافته باشد.» ( مكاشفه ۲ : 7 ) خداوند خاصان خود را از َم ِّن مخفي كلام مكشوف شده تغذیه ميكند. او به

پیروزمندان وعده ميدهد كه به آنان یك نام جدید خواهد داد. كلیساي پرغامس تا حدود سال ۶0۶ میلادي ادامه پیدا كرد.

نامة چهارم
هشدار دربارة قدرت اغوا كنندة الهام دروغین

در نامة چهارم، خداوند این گونه خود را توصیف ميكند: «و به فرشتة كلیساي در طیاتیرا بنویس این را ميگوید پسر خدا كه چشمان او چون شعلة آتش و پایهاي او چون برنج صیقلي است. اعمال و مح ّبت و خدمت و ایمان و صبر تو را ميدانم و این كه اعمال آخر تو بیشتر از ا ّول است. لكن بحثي بر تو دارم كه آن زن ایزابل نامي را راه ميدهي كه خود را نب ّیه ميگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا ميكند كه مرتكب زنا و خوردن قربانیهاي بتها بشوند. و به او مهلت دادم تا توبه كند، ا ّما نميخواهد از زناي خود توبه كند. اینك او را بر بستري مياندازم و آناني را كه با او زنا ميكنند به مصیبتي سخت مبتلا ميگردانم اگر از اعمال خود توبه نكنند، و اولادش را به قتل خواهم رسانید. آنگاه همة كلیساها خواهند دانست كه منم امتحان كنندة جگرها و قلوب و هر یكي از شما را بر حسب اعمالش خواهم داد. لكن باقي ماندگان شما را كه در طیاتیرا هستید و این تعلیم را نپذیرفتهاید و عمقهاي شیطان را چنان كه ميگوید نفهمیدهاید، بار دیگري بر شما نميگذارم، جز آن كه به آن چه دارید تا هنگام آمدن من تم ّسك جویید.» ( مكاشفه ۲ : ۱8 - ۲5 ) در ابتدا، كلیساي طیاتیرا و دورهاي از كلیسا كه طیاتیرا نمایندة آن است به خاطر اعمال، مح ّبت، وفاداري، خدمت نیكو و بردباري كه دارد ستوده ميشود. خداوند دربارة رشد روحاني این كلیسا شهادت ميدهد و سپس به جنبههاي ناپسند آن كلیسا اشاره ميكند. كلیسا به خاطر زني كه از وي با لقب ایزابل یاد ميشود و خود را نب ّیه مع ّرفي ميكند نكوهش ميشود. معمولاً

بدترین نوع فریب روحاني كه ظاهر درستي دارد از طریق كساني مطرح ميشود كه عطاي نب ّوت دارند. مردم به سخنان آنها اعتماد دارند و بدون تو ّجه به انگیزههاي پشت پرده آنها، از آنان پیروي ميكنند.

در كلیساي عهد جدید، خدا پنج خدم ِت مربوط به ارائة كلام را به برادران سپرده است. در واقع خدا افرادي را با عنوان رسوله، معلّمه و نب ّیه در كلیسا قرار نداده است. [ البتّه باید تو ّجه داشت كه در اینجا منظور از نب ّیه شخصي نیست كه نب ّوت ميكند، یك زن ميتواند نب ّوت كند و نب ّوت او باید در هماهنگي با جماعت و مشایخ كلیسا باشد. در اینجا به نب ّیه بودن به عنوان یك خدمت خاص از پنج خدمت فوق اشاره شده است - مترجم. ] در صورتي كه یك زن اّدعاي رسالت نب ّوت یا معلّمي كند ما ميتوانیم با قیاس این ا ّدعاها با كلام خدا بفهمیم كه شیطان وي را فریب داده است تا كلیساي محلي را آزمایش كند. دیر یا زود، پس از یك دوره بیداري، آزمایشي ميآید، همان طوري كه براي ح ّوا رخ داد. پولس با اصرار زیادي بر رعایت نظم مورد نظر خدا تأكید ميكند: «زن با سكوت، به كمال اطاعت تعلیم گیرد. و زن را اجازت نميدهم كه تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود بلكه در سكوت بماند زیرا كه آدم ا ّول ساخته شد و بعد ح ّوا. و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده، و در تقصیر گرفتار شد.» ( ا ّول تیموتاؤس ۲ : ۱۱ - ۱4 ) هر زني كه خود را روحاني ميپندارد و از اطاعت شوهر همان طوري كه در پیدایش 3 : ۱۶ مق ّرر شده است سر باز ميزند، زیر سلطة شریر قرار ميگیرد. به عبارتي وي به وسیلهاي در دست شیطان تبدیل ميشود. در باغ عدن گناه به دنبال یك بحث سیاسي یا در پي

مباحثهاي دربارة منافع مادي رخ نداد، بلكه كلام خدا مورد بحث قرار گرفت و ح ّوا منحرف شد.

هر جایي كه زن پا را از چهارچوب كلام فراتر ميگذارد و شروع به تعلیم كتاب مقّدس ميكند، در واقع خود را از كتاب مقّدسوشوهرشبالاترقراردادهاست،كهاینوضعّیتنشان ازآنداردكهاینزنزیرتسّلطمذهبيشریرقرارگرفته است. به همین دلیل پولس رسول ميگوید: «و زنان شما در كلیساها خاموش باشند زیرا كه ایشان را حرف زدن جایز نیست بلكه اطاعت نمودن، چنان كه تورات نیز ميگوید. ا ّما اگر ميخواهند چیزي بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در كلیسا حرف زدن قبیح است.» ( اّول قرنتیان ۱4 : 34 – 35 ) با تو ّجه به این كه انجیل عیسي مسیح جاویدان است، خطي مشي هم كه از ابتدا براي كلیسا تعیین شده است همواره معتبر است. پولس رسول بنا

به دستور خدا، خواننده را به واقعه باغ عدن ارجاع ميدهد و جایگاه زن را تعیین ميكند.

در عهد عتیق، نبي هشدارهاي مشابهاي به قوم اسرائیل ميدهد: «و تو اي پسر انسان نظر خود را بر دختران قوم خویش كه از افكار خود نب ّوت مينمایند بدار و بر ایشان نب ّوت نما، و بگو خداوند یهوه چنین ميفرماید: واي بر آناني كه بالشها براي مفصل هر بازویي ميدوزند و مندیلها براي سر هر قامتي ميسازند تا جانها را صید كنند! آیا جانهاي قوم مرا صید خواهید كرد و جانهاي خود را زنده نگاه خواهید داشت؟» ( حزقیال 3 : ۱7 - ۱8 ) ما به همة توص ّیه ميكنیم كه این باب را تا به آخر بخوانند و نتیجه گیري كنند. جالب است كه وضع ّیت عوض نشده است. این زنان هستند كه وقتي خود را روحاني ميپندارند، وسوسه ميشوند كه به دیگران تعلیم بدهند و نتیجه آن ميشود كه از یك هدایت كاذب برخوردار ميشوند. نب ّوتهاي آنها مانند جادو است و كساني كه به آنها گوش ميدهند از نظر روحاني اسیر ميشوند.

آنها احتیاج دارند كه در اقتدار نام عیسي مسیح آزاد شوند.

خادمان خدا به عنوان اعلام كنندگان كلام باید هوشیار ميبودند تا ن ّیت و اعمال آنها را افشا كنند. با این وجود همان طور كه ح ّوا در گذشته به شیطان گوش كرد و آدم را با خود همراه كرد، به همان ترتیب این خادمان نیز با ایزابل همراه شده سقوط كردند: «لكن بحثي بر تو دارم كه آن زن ایزابل نامي را راه ميدهي كه خود را نب ّیه ميگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا ميكند كه مرتكب زنا و خوردن قربانیهاي بتها بشوند.» (مكاشفه ۲ : ۲0 ) از بافت چنین بر ميآید كه سخن از یك فحشا و زناي جسماني نیست بلكه سخن از یك زناي روحاني است. زناني كه خود را نب ّیه مع ّرفي ميكنند، به طور حتم نخواهند گذاشت كه كار به یك زناي جسماني با خادمان خدا بیانجامد زیرا در این صورت اقتدار و تسلّط روحاني خود بر آنها را از دست خواهند داد. این ایزابل كه در مقام نب ّیه و معلّمه عمل ميكرد به توبه فرا خوانده شد. این دعوت به

توبه شامل افرادي هم كه با وي زنا كردهاند ميشود. ب ّچههاي حاصل از این آمیزش دچار مرگ روحاني ميشوند.

ولي كساني كه اجازه ندادند یك به اصطلاح نب ّیه آنها را فریب بدهد و از آموزههاي چنین شخصي پیروي نكردند، این وعده را داشتند كه: «و هر كه غالب آید و اعمال مرا تا انجام نگاه دارد، او را بر ا ّمتها قدرت خواهم بخشید تا ایشان را به عصاي آهنین حكمراني كند و مثل كوزههاي كوزهگر خرد خواهند شد، چنان كه من نیز از پدر خود یافتهام. و به او ستارة صبح را خواهم بخشید.» ( مكاشفه ۲ : ۲۶ - ۲8 ) این وعده هنوز براي آنها اعتبار دارد. فدیه شدگان در میراث فدیهدهندهشریكشدهوباويبهمّدتهزارسالبراقوامگیتيسلطنتخواهندكرد.دورةكلیسايطیاتیراتاحدود

۱500 بعد از میلاد ادامه یافت.

نامة ا ّول
مح ّبت نخستین خود را به یاد آور

پرداختن به جزئیات هفت نامه چندان ضروري نیست. چون دربارة این هفت نامه به اندازة كافي بحث شده و اغلب ایمانداران با جزئیات مربوط به آنها كما بیش آشنا هستند. باید تو ّجه كرد كه پیغام ابتدا به فرشتة كلیسا داده ميشود و او این پیغام را به جمع كلیسا منتقل ميكند. سپس نكات مثبت مورد ستایش قرار ميگیرند و چیزهاي منفي مورد نكوهش واقع ميشوند و ... در پایان هر نامه به كلیسا، براي كساني كه غالب ميشوند وعدههاي خاصي منظور شده است.

مخاطبین، تنها اعضاي این هفت كلیساي محلي نیستند بلكه همة ایمانداران هفت دورة عهد جدید.

تاریخدانان كلیسا مطالب جامعي دربارة این هفت دوره نوشتهاند، كه از معروفترین آنها ميتوان از دكتر"كلارنس لاركین"نام برد. او در صفحات ۱30 - ۱3۲ كتاب به تقسیم بندي زماني هفت دوره ميپردازد. مرد خدا ویلیام برانهام در موعظات خود دربارة هفت دورة كلیسا از تقسیم بندي كلارنس لاركین استفاده كرده است. ما

نیز از همان تقسیم بندي استفاده ميكنیم.

نامههاي هفتگانه جنبة نب ّوتي و نمادین دارند و داراي اهم ّیت خاصي براي تاریخ نجات ميباشند. این خداوند قیام كرده است كه همواره سخن ميگوید و عمل ميكند و خویشتن را در هر كدام از نامهها با شكل و عنوان متفاوتي نمایان ميكند. هر كدام از این عناوین رابطة خاصي با كلیسا پیدا ميكنند. كلیسا باید بداند چه كسي او را مخاطب ساخته است تا از سخنان او پیروي كند. وعدههایي كه به پیروزمندان داده ميشود نیز در هر دورهاي متفاوت است. در زمان بازگشت خداوند، عادلان همة دورههاي كلیسا كه به كمال رسیدهاند در قیامت ا ّول شركت كرده و با هم دیگر وارث وعدهها خواهند

شد.

ما در نامة نخست چنین ميخوانیم: «به فرشتة كلیساي در افسس بنویس كه این را ميگوید او كه هفت ستاره را به دست ( راست ) خود دارد و در میان هفت چراغدان طلا ميخرامد. ميدانم اعمال تو را و مشقّت و صبر تو را و این كه متح ّمل اشرار نميتواني شد و آناني را كه خود را رسول ميخوانند و نیستند آزمودي و ایشان را دروغگو یافتي؛ و صبر داري و به خاطر اسم من تح ّمل كردي و خسته نگشتي. لكن بحثي بر تو دارم كه مح ّبت نخستین خود را ترك كردهاي. پس به خاطر آر كه از كجا افتادهاي و توبه كن و اعمال نخست را به عمل آور والاّ به زودي نزد تو ميآیم و چراغدانت را از مكانش نقل ميكنم اگر توبه نكني. لكن این را داري كه اعمال نقولاویان را دشمن داري، چنان كه من نیز از آنها نفرت دارم.» ( مكاشفه ۲ : ۱ - ۶ ) در این آیات از خدمات در ملكوت خدا، مشقّت ایمانداران و صبر آنها صحبت ميشود. طبقشهادتاینبخشازكلام،آنهاعملههايشریرومتقلّبراآزمودندوسپسردكردند.اینافرادكهاّدعايرسالت داشتند، تو ّسط ایمانداران دورة ا ّول سنجیده شدند و بدین ترتیب فریب آنها آشكار گردید. زیرا نقطة اتّكاي این ایمانداران كلام خدا بود. پولس در اعمال ۲0 : ۲8 - 3۲ و جاهاي دیگر از تلاش این عملههاي شریر كه در صدد نفوذ به كلیساها بودند اخبار كرده بود. او گفته بود كه این افراد مانند گرگهاي درنده به جان گلّه افتاده و حقیقت را وارونه جلوه خواهند

كرد تا شاگردان را به پیروي از خود وا دارند. پولس در این رابطه مشایخ كلیسا را به هوشیاري فرا خوانده است.

در آن زمان ایمانداران، آموزه و روش رسولان واقعي كلیساي ا ّول ّیه را به یاد داشتند. و خاطرة رسولان هنوز در میان آنها زنده بود. آنها یك چیز ميدانستند و آن این بود كه كساني كه طبق آموزه، روش و س ّنت رسولان رفتار نميكردند، افراديمتقلّبمحسوبميشدندواّدعايآنهابياساسبود.حتّيدرمیانایمانداراندورةاّولعّدهايپیداشدندكهاز حقیقت منحرف شده و بدعتهاي تازهاي را بنیان نهادند. با این وجود لازم است اصل ایمان مسیحي را در آموزه، روش و سنّتمسیحّیتاّولّیه(همچنانكهدركتابمقّدسآمده است.)جستوجوكرد.كلیساي دورةاّول،تنهاالگوومعیار معتبر براي ایمانداران راستین همة دورهها است. در آیات بعدي، صبر و وفاداري ایمانداران به خاطر اسم خداوند ستوده

ميشود. ولي در ادامه ایراداتي نیز مطرح ميگردد، زیرا آنها دیگر مح ّبت و اشتیاق ا ّول ّیة خود را نداشتند. خداوند آنها را به تو ّجه و بازگشت به اعمال ا ّول ّیة خود فرا ميخواند. چون در غیر این صورت خود خداوند چراغدان آنها را از میان كلیسا بر ميدارد. زیرا اگر چراغي نور افشاني نكند به چه دردي ميخورد؟ تنها خاطرهاي از نور باقي ميماند و آیینها و پرستشهاي كلیسا، بيروح ميشوند. ولي باز خداوند آنها را به خاطر بیزاري از اعمال نقولاویان ميستاید. نقولاویان كساني بودند كه بین به اصطلاح برادرا ِن در خدمت و اعضاي كلیسا تمایز قائل ميشدند. این دیدگاه از نظر خداوند ناپسند و منفور بود. ( نقولاویان یعني: كساني كه بر مردم قالباند. ) [ این افراد سایر اعضاي كلیسا را اعضاي عادي ميدانستند و براي خود امتیازات خاصي را قائل بودند. امروزه نیز بسیاري از خادمان كلیسا با الگو قرار دادن خدمت یوشع به موسي، چنین نتیجهگیري ميكنند كه اعضا ميبایست خادمان خود را این چنین خدمت كنند و یا با آنها بحث

نكنند. تجلّي دیگري از حاكم شدن تف ّكر نقولاویان! - مترجم. ]

وعده به كساني كه گوش شنوا به نداي روحالقدس به كلیسا دارند چنین است: «آن كه گوش دارد بشنود كه روح به كلیساها چه ميگوید: هر كه غالب آید، به او این را خواهم بخشید كه از درخت حیاتي كه در وسط فردوس خدا است بخورد.» ( مكاشفه ۲ : 7 ) انسانهاي نخستین حقوق خود را نسبت به برخورداري از درخت حیات از دست دادند و به بیرون از باغ عدن رانده شدند. پس از تحقّق كامل فدیة آشتي، ایمانداران راستین دوباره از این حقوق برخوردار شدهاند و به درخت حیات و فردوس دسترسي دارند. ( لوقا ۲3 : 43 ) دورة كلیساي افسس از اوایل كلیسا شروع ميشود و تا

حدود ۱70 میلادي ادامه ميیابد.

نامة د ّوم تا مرگ امین باش

در نامة د ّوم، آن قیام كرده خود را چنین مع ّرفي ميكند: «و به فرشتة كلیساي در اسمیرنا بنویس كه این را ميگوید آن ا ّول و آخر كه مرده شد و زنده گشت. اعمال و تنگي و ُمفلسي تو را ميدانم، لكن دولتمند هستي و كفر آناني را كه خود را یهود ميگویند و نیستند بلكه از كنیسه شیطانند. از آن زحماتي كه خواهي كشید مترس. اینك ابلیس بعضي از شما را درزندانخواهدانداختتاتجربهكردهشویدومّدتدهروززحمتخواهیدكشید.لكنتابهمرگامینباشتاتاجحیات

را به تو دهم.» ( مكاشفه ۲ : 8 - ۱0 )

ایمانداران راستین این دوره با سختیها و دردهاي فراواني رو به رو شدند. آنها از دیدگاه انساني، تنگ دست بودند و مورد بيحرمتي قرار ميگرفتند. عاملان این وضع ّیت افرادي بودند كه خود را یهود واقعي یعني ایمانداران راستین ميخواندند. در حالي كه آنها در حقیقت كنیسه شیطان را تشكیل ميدادند. خداوند خاصان خود را این چنین تشویق ميكند: «از آن زحماتي كه خواهي كشید مترس ...» كساني دست به جفا و آزار دیگران ميزنند كه گمان ميكنند در حقیقت هستند، حال آن كه در اشتباه به سر ميبرند. فرزندان راستین پدر نه تنها براي دیگران مشكل درست نميكنند و

جفا نميرسانند بلكه این خود آنها هستند كه مورد جفا قرار ميگیرند. ( غلاّطیان 4 : ۲8 - ۲9 )

دشمن در كمین بود و كاري ميكرد كه ایمانداران به زندان بیافتند و دچار مصیبت بزرگ شوند. از نظر تاریخي ده روز"زحمت"به ده سال جفاي مسیحیان در زمان"دیوكلتین"كه از سال 300 – 3۱0 میلادي به طول انجامید، اشاره دارد. این سختترین جفایي بود كه كلیسا با آن رو به رو شده بود. به كسي كه در این شرایط دشوار دوام ميآورد وعدة تاج حیات داده شده بود. وعدة این دوره از این قرار است: «... هر كه غالب آید از موت ثاني ضرر نخواهد یافت.» ( مكاشفه ۲ : ۱۱ ) مرگ اّول زماني صورت ميگیرد كه جان بدن را ترك كند، و در مرگ دّوم یا به اصطلاح"موت ثاني"كه پس از داوري نهایي رخ ميدهد روح از جان جدا ميشود. دورة اسمیرنا تا حدود سال 3۱۲ میلادي ادامه یافت.

نامة س ّوم
هشدار نسبت به ظهور روش بلعام و نقولاويگري

در نامة س ّوم، خداوند خویشتن را به این گونه مع ّرفي ميكند: «و به فرشتة كلیسا در َپرغا ُمس بنویس این را ميگوید او كه شمشیر دو د ِم تیز را دارد. اعمال و مسكن تو را ميدانم كه تخت شیطان در آنجا است و اسم مرا محكم داري و ایمان مرا انكار ننمودي، نه هم در ا ّیامي كه انطیپا ِس شهی ِد امی ِن من در میان شما در جایي كه شیطان ساكن است كشته شد. لكن بحث كمي بر تو دارم كه در آنجا اشخاصي را داري كه متم ّسكاند به تعلیم بلعام كه بالاق را آموخت كه در راه بنياسرائیل سنگي مصادم بیندازد تا قربانیهاي بتها را بخورند و زنا كنند. و هم چنین كساني را داري كه تعلیم نقولاویان را پذیرفتهاند. پس توبه كن والاّ به زودي نزد تو ميآیم و به شمشیر زبان خود با ایشان جنگ خواهم كرد.» ( مكاشفه ۲ : ۱۲ - ۱۶) او خاصان خود را ميشناسد، اعمال آنها را ميداند و نسبت به كردار و محیط زندگي آنها آگاه است. در آن زمان شیطان تخت خود را در بخشي از مسیح ّیتي كه به ارتداد گراییده بود مستقر كرده بود. در سال 3۲5 میلادي شوراي نیق ّیه با شركت هزار و پانصد نماینده برگزار شد. در قالب این شورا، تف ّوق روحان ّیت نسبت به، به اصطلاح

اعضاي عادي مورد تأكید قرار گرفت. سخن گویان اصلي این شورا عبارت بودند از"آتاناسیوس و آریوس"

خداوند این ایراد را مطرح ميكند كه بسیاري از ایمانداران با آموزة بلعام سازش كرده و تعلیم نقولاویان را نیز پذیرفتهاند. با وجود این كه بلعام به قوم اسرائیل تعلّق نداشت، او بود كه در عهد عتیق موفّق شد اسرائیلیان را به طرف پرستش بتها بكشد و آنها را با اقوام دیگر مخلوط كند. افرادي كه به نقولاویسم گرایش داشتند، گروهي مختلط بودند. آنها نفوذ زیادي پیدا كرده بودند و به این شكل تمایزي بین دست اندركاران كلیساي ارتدادي و شنوندگان حاصل شد كه

این تمایز در این دوره آشكار گردید.

آن چه كه در دورة ا ّول فقط به عنوان اعمال نقولاویان مطرح بود در دورة س ّوم به یك آموزة محكم تبدیل شد. خداوند از این آموزه نفرت داشت. او خاصان خود را به توبه فرا ميخواند. زیرا در غیر این صورت با شمشیر دو دم یعني كلام، به جنگ كساني كه از كلام حقیقت منحرف شدهاند خواهد آمد.

وعده از این قرار است: «آن كه گوش دارد، بشنود كه روح به كلیساها چه ميگوید: و آن كه غالب آید، از َم ِّن مخفي به وي خواهم داد و سنگي سفید به او خواهم بخشید كه بر آن سنگ اسمي جدید مرقوم است كه احدي آن را نميداند جز آن كه آن را یافته باشد.» ( مكاشفه ۲ : 7 ) خداوند خاصان خود را از َم ِّن مخفي كلام مكشوف شده تغذیه ميكند. او به

پیروزمندان وعده ميدهد كه به آنان یك نام جدید خواهد داد. كلیساي پرغامس تا حدود سال ۶0۶ میلادي ادامه پیدا كرد.

نامة چهارم
هشدار دربارة قدرت اغوا كنندة الهام دروغین

در نامة چهارم، خداوند این گونه خود را توصیف ميكند: «و به فرشتة كلیساي در طیاتیرا بنویس این را ميگوید پسر خدا كه چشمان او چون شعلة آتش و پایهاي او چون برنج صیقلي است. اعمال و مح ّبت و خدمت و ایمان و صبر تو را ميدانم و این كه اعمال آخر تو بیشتر از ا ّول است. لكن بحثي بر تو دارم كه آن زن ایزابل نامي را راه ميدهي كه خود را نب ّیه ميگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا ميكند كه مرتكب زنا و خوردن قربانیهاي بتها بشوند. و به او مهلت دادم تا توبه كند، ا ّما نميخواهد از زناي خود توبه كند. اینك او را بر بستري مياندازم و آناني را كه با او زنا ميكنند به مصیبتي سخت مبتلا ميگردانم اگر از اعمال خود توبه نكنند، و اولادش را به قتل خواهم رسانید. آنگاه همة كلیساها خواهند دانست كه منم امتحان كنندة جگرها و قلوب و هر یكي از شما را بر حسب اعمالش خواهم داد. لكن باقي ماندگان شما را كه در طیاتیرا هستید و این تعلیم را نپذیرفتهاید و عمقهاي شیطان را چنان كه ميگوید نفهمیدهاید، بار دیگري بر شما نميگذارم، جز آن كه به آن چه دارید تا هنگام آمدن من تم ّسك جویید.» ( مكاشفه ۲ : ۱8 - ۲5 ) در ابتدا، كلیساي طیاتیرا و دورهاي از كلیسا كه طیاتیرا نمایندة آن است به خاطر اعمال، مح ّبت، وفاداري، خدمت نیكو و بردباري كه دارد ستوده ميشود. خداوند دربارة رشد روحاني این كلیسا شهادت ميدهد و سپس به جنبههاي ناپسند آن كلیسا اشاره ميكند. كلیسا به خاطر زني كه از وي با لقب ایزابل یاد ميشود و خود را نب ّیه مع ّرفي ميكند نكوهش ميشود. معمولاً

بدترین نوع فریب روحاني كه ظاهر درستي دارد از طریق كساني مطرح ميشود كه عطاي نب ّوت دارند. مردم به سخنان آنها اعتماد دارند و بدون تو ّجه به انگیزههاي پشت پرده آنها، از آنان پیروي ميكنند.

در كلیساي عهد جدید، خدا پنج خدم ِت مربوط به ارائة كلام را به برادران سپرده است. در واقع خدا افرادي را با عنوان رسوله، معلّمه و نب ّیه در كلیسا قرار نداده است. [ البتّه باید تو ّجه داشت كه در اینجا منظور از نب ّیه شخصي نیست كه نب ّوت ميكند، یك زن ميتواند نب ّوت كند و نب ّوت او باید در هماهنگي با جماعت و مشایخ كلیسا باشد. در اینجا به نب ّیه بودن به عنوان یك خدمت خاص از پنج خدمت فوق اشاره شده است - مترجم. ] در صورتي كه یك زن اّدعاي رسالت نب ّوت یا معلّمي كند ما ميتوانیم با قیاس این ا ّدعاها با كلام خدا بفهمیم كه شیطان وي را فریب داده است تا كلیساي محلي را آزمایش كند. دیر یا زود، پس از یك دوره بیداري، آزمایشي ميآید، همان طوري كه براي ح ّوا رخ داد. پولس با اصرار زیادي بر رعایت نظم مورد نظر خدا تأكید ميكند: «زن با سكوت، به كمال اطاعت تعلیم گیرد. و زن را اجازت نميدهم كه تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود بلكه در سكوت بماند زیرا كه آدم ا ّول ساخته شد و بعد ح ّوا. و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده، و در تقصیر گرفتار شد.» ( ا ّول تیموتاؤس ۲ : ۱۱ - ۱4 ) هر زني كه خود را روحاني ميپندارد و از اطاعت شوهر همان طوري كه در پیدایش 3 : ۱۶ مق ّرر شده است سر باز ميزند، زیر سلطة شریر قرار ميگیرد. به عبارتي وي به وسیلهاي در دست شیطان تبدیل ميشود. در باغ عدن گناه به دنبال یك بحث سیاسي یا در پي

مباحثهاي دربارة منافع مادي رخ نداد، بلكه كلام خدا مورد بحث قرار گرفت و ح ّوا منحرف شد.

هر جایي كه زن پا را از چهارچوب كلام فراتر ميگذارد و شروع به تعلیم كتاب مقّدس ميكند، در واقع خود را از كتاب مقّدسوشوهرشبالاترقراردادهاست،كهاینوضعّیتنشان ازآنداردكهاینزنزیرتسّلطمذهبيشریرقرارگرفته است. به همین دلیل پولس رسول ميگوید: «و زنان شما در كلیساها خاموش باشند زیرا كه ایشان را حرف زدن جایز نیست بلكه اطاعت نمودن، چنان كه تورات نیز ميگوید. ا ّما اگر ميخواهند چیزي بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در كلیسا حرف زدن قبیح است.» ( اّول قرنتیان ۱4 : 34 – 35 ) با تو ّجه به این كه انجیل عیسي مسیح جاویدان است، خطي مشي هم كه از ابتدا براي كلیسا تعیین شده است همواره معتبر است. پولس رسول بنا

به دستور خدا، خواننده را به واقعه باغ عدن ارجاع ميدهد و جایگاه زن را تعیین ميكند.

در عهد عتیق، نبي هشدارهاي مشابهاي به قوم اسرائیل ميدهد: «و تو اي پسر انسان نظر خود را بر دختران قوم خویش كه از افكار خود نب ّوت مينمایند بدار و بر ایشان نب ّوت نما، و بگو خداوند یهوه چنین ميفرماید: واي بر آناني كه بالشها براي مفصل هر بازویي ميدوزند و مندیلها براي سر هر قامتي ميسازند تا جانها را صید كنند! آیا جانهاي قوم مرا صید خواهید كرد و جانهاي خود را زنده نگاه خواهید داشت؟» ( حزقیال 3 : ۱7 - ۱8 ) ما به همة توص ّیه ميكنیم كه این باب را تا به آخر بخوانند و نتیجه گیري كنند. جالب است كه وضع ّیت عوض نشده است. این زنان هستند كه وقتي خود را روحاني ميپندارند، وسوسه ميشوند كه به دیگران تعلیم بدهند و نتیجه آن ميشود كه از یك هدایت كاذب برخوردار ميشوند. نب ّوتهاي آنها مانند جادو است و كساني كه به آنها گوش ميدهند از نظر روحاني اسیر ميشوند.

آنها احتیاج دارند كه در اقتدار نام عیسي مسیح آزاد شوند.

خادمان خدا به عنوان اعلام كنندگان كلام باید هوشیار ميبودند تا ن ّیت و اعمال آنها را افشا كنند. با این وجود همان طور كه ح ّوا در گذشته به شیطان گوش كرد و آدم را با خود همراه كرد، به همان ترتیب این خادمان نیز با ایزابل همراه شده سقوط كردند: «لكن بحثي بر تو دارم كه آن زن ایزابل نامي را راه ميدهي كه خود را نب ّیه ميگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا ميكند كه مرتكب زنا و خوردن قربانیهاي بتها بشوند.» (مكاشفه ۲ : ۲0 ) از بافت چنین بر ميآید كه سخن از یك فحشا و زناي جسماني نیست بلكه سخن از یك زناي روحاني است. زناني كه خود را نب ّیه مع ّرفي ميكنند، به طور حتم نخواهند گذاشت كه كار به یك زناي جسماني با خادمان خدا بیانجامد زیرا در این صورت اقتدار و تسلّط روحاني خود بر آنها را از دست خواهند داد. این ایزابل كه در مقام نب ّیه و معلّمه عمل ميكرد به توبه فرا خوانده شد. این دعوت به

توبه شامل افرادي هم كه با وي زنا كردهاند ميشود. ب ّچههاي حاصل از این آمیزش دچار مرگ روحاني ميشوند.

ولي كساني كه اجازه ندادند یك به اصطلاح نب ّیه آنها را فریب بدهد و از آموزههاي چنین شخصي پیروي نكردند، این وعده را داشتند كه: «و هر كه غالب آید و اعمال مرا تا انجام نگاه دارد، او را بر ا ّمتها قدرت خواهم بخشید تا ایشان را به عصاي آهنین حكمراني كند و مثل كوزههاي كوزهگر خرد خواهند شد، چنان كه من نیز از پدر خود یافتهام. و به او ستارة صبح را خواهم بخشید.» ( مكاشفه ۲ : ۲۶ - ۲8 ) این وعده هنوز براي آنها اعتبار دارد. فدیه شدگان در میراث فدیهدهندهشریكشدهوباويبهمّدتهزارسالبراقوامگیتيسلطنتخواهندكرد.دورةكلیسايطیاتیراتاحدود

۱500 بعد از میلاد ادامه یافت.